دانشگاه فردوسی مشهدبوم شناسی کشاورزی2008-77131220090923Effect of different input management on weed composition, diversity and density of corn fieldتأثیر نظامهای زراعی با نهاده های مختلف بر تنوع، ترکیب و تراکم علفهایهرز در ذرت1102618610.22067/jag.v1i2.2677FAسرور خرم دل0000-0002-4820-8906علیرضا کوچکی0000-0002-4820-8906مهدی نصیری محلاتی0000-0003-0357-1733Journal Article20100424In order to investigate the effects of input intensity on species diversity, composition and density of weeds in corn (Zea mays L.), an experiment was conducted based on a randomized complete block design with three replications at the Agricultural Research Station, Ferdowsi University of Mashhad, Iran during the year 2009. Treatments included low input, medium input and high input systems. Low input received 30 tonha-1or 30 tonha-1 compost, zero tillage and hand weeding (twice). Medium input was based on 15 tonha-1 manure, 150 kgha-1 urea as chemical fertilizer, twice tillage operations and 2, 4-D (1.5 Lha-1, at five leaves emergence) as an herbicide and hand weeding (once). High input received 300 kgha-1 urea, four tillage operations and Paraquat (2 Lha-1, after planting) and 2, 4-D (1.5 Lha-1, at five leaves emergence). Manure and compost were applied in the planting time. Weed samplings were done in three stages (early, mid and late growing season). Results indicated that the highest and the lowest weed species diversity and density were observed in low input based on manure and high input systems, respectively. The highest range of weed relative density was obtained for black nightshade (Solanum nigrum) with 9.09-75.00%. The highest number of species was observed in low input based on manure. Also, management practices affected weed dry matter and diversity indices. The highest and the lowest amounts of weed dry matter were observed in low input based on manure and high input systems, respectively. In the first, second and the third stages of sampling, the maximum and the minimum amounts of Margalef index were observed in low input based on manure (with 5.3, 5.4 and 3.3, respectively) and high input systems (with 0.8, 2.3 and 2.6, respectively). In the first, second and the third stages of sampling, the highest and the lowest values of Shannon index were observed in low input based on manure (with 0.6, 0.7 and 0.5 respectively) and high input (with 0.1, 0.4 and 0.3 respectively) systems. Weed chemical control, intensive tillage operation and high corn density reduced weed number and dry matter in high input only.بمنظور بررسی تأثیر نظامهای زراعی با نهاده های مختلف بر تنوع، ترکیب و تراکم علفهایهرز در ذرت (Zea mays L.) آزمایشی در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار در سال زراعی 88-1387 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد اجرا شد. تیمارهای آزمایش شامل سه نظام زراعی کم نهاده، متوسط نهاده و پرنهاده بودند. نظام کم نهاده با 30 تن کود دامی و نظام کم نهاده با 30 تن کمپوست، بدون عملیات آماده سازی زمین و وجین دستی، نظام متوسط نهاده شامل 15 تن در هکتار کمپوست، 150 کیلوگرم در هکتار اوره، دو مرتبه عملیات آماده سازی زمین و علفکش توفوردی (در مرحله پنج برگی ذرت، به میزان 5/1 لیتر در هکتار) و یک مرتبه وجین دستی و نظام پرنهاده شامل 300 کیلوگرم در هکتار اوره، چهار مرتبه عملیات آماده سازی زمین و پاراکوات (بعد از کاشت، به میزان 2 لیتر در هکتار) و توفوردی (در مرحله پنج برگی ذرت، به میزان 5/1 لیتر در هکتار) بودند کود دامی پوسیده و کمپوست در زمان کاشت و کود شیمیایی 25 روز پس از کاشت (اوره به میزان 150 و 300 کیلوگرم در هکتار به ترتیب برای نظامهای متوسط نهاده و پرنهاده) به خاک افزوده شد. نمونه برداری از جمعیت علفهایهرز در سه مرحله ابتدا، وسط و انتهای فصل رشد انجام شد. نتایج نشان داد که در بین تیمارهای مختلف مدیریت نظام زراعی، تاجریزی سیاه (Solanum nigrum) با دامنه 00/75-09/9 درصد بیشترین فراوانی نسبی را نسبت به سایر گونه های علف هرز داشت. نظام کم نهاده بر پایه کود دامی بیشترین تعداد گونه علف هرز را به خود اختصاص داد. اثر مدیریت نظامهای زراعی بر وزن خشک و شاخصهای تنوع علفهایهرز معنی دار بود. بیشترین و کمترین وزن خشک علفهایهرز به ترتیب در نظام کم نهاده بر پایه کود دامی و نظام پرنهاده مشاهده شد. در مرحله اول، دوم و سوم نمونه برداری، بیشترین شاخص تنوع مارگالف در نظام کم نهاده بر پایه کود دامی (به ترتیب با 3/5، 4/5 و 3/3) و کمترین میزان آن در نظام پرنهاده (به ترتیب با 8/0، 3/2 و 6/2) بهدست آمد. بیشترین میزان شاخص تنوع شانون در مرحله اول، دوم و سوم نمونه برداری در نظام کم نهاده بر پایه کود دامی (بترتیب با 5/0، 7/0 و 6/0) و کمترین آن در نظام پرنهاده (به ترتیب با 1/0، 4/0 و 3/0) حاصل شد. دلیل کاهش تعداد و وزن خشک علفهایهرز در نظام پرنهاده در مقایسه با سایر نظامها بدلیل کنترل شیمیایی آنها در طی فصل رشد و اعمال سیستمهای خاکورزی فشرده و تراکم بالای ذرت بود.دانشگاه فردوسی مشهدبوم شناسی کشاورزی2008-77131220090923Investigating the possibility of reducing herbicide application in corn (Zea mays L.) by using density and planting patternتأثیر تراکم و آرایش کاشت ذرت دانهای (Zea mays L.) بر میزان مصرف علفکشها11182621710.22067/jag.v1i2.2678FAندا صفدریمنفردایرج الله دادیمحمدعلی باغستانیمؤسسه تحقیقات گیاه- پزشکی کشور، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، تهرانحمید ایران نژاداسکندر زندعاطفه رزازیJournal Article20100424In order to study the effects of corn density and planting pattern for reducing herbicide application, an experiment was carried out in 2007 at Varamin Research Station of Plant Protection Research Institute. The experimental design was a randomized complete block in a split plot arrangement with 4 replications. Experimental factors consisted of planting patterns at 4 levels included one row planting on each ridge with recommended density, two rows planting on each ridge with recommended density, 0.25 and 0.5 times more than recommended density in main plots and herbicide at 5 levels including Atrazin 1 L/ha plus EPTC 4, 5 and 6 L/ha, Atrazin 1 L/ha plus Allachlor 5 L/ha, EPTC 6 L/ha in subplots. Weed-free and weedy controls were added to treatments. Results indicated that altering planting pattern to two rows planting with 0.25 and 0.5 times more than recommended density significantly increased grain yield. Grain yield of herbicide treatments except weedy control had no significant difference in comparison with weed-free control. Therefore by using reduced rates of herbicides it is possible to decrease herbicide application. Herbicide application had significant effect on number of kernel rows per ear, 100-grain weight and ear diameter and grain yield was increased.به منظور بررسی اثرات تراکم و آرایش کاشت ذرت دانهای در کاهش مصرف علفکشها آزمایشی در سال زراعی 1386 در مزرعه تحقیقاتی بخش تحقیقات علفهایهرز موسسه گیاهپزشکی کشور، واقع در ورامین به صورت کرتهای خرد شده در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با چهار تکرار به اجرا درآمد. الگوی کاشت ذرت با چهار سطح تکردیفه با تراکم معمول و دو ردیفه زیگزاگ با تراکمهای معمول، 25% و 50% بیشتر از تراکم معمول به عنوان فاکتور اصلی و مصرف علفکش نیز با پنج سطح مخلوط آترازین به میزان 1 کیلوگرم در هکتار و ارادیکان به میزان 4، 5 و 6 لیتر در هکتار، مخلوط آترازین به میزان 1 کیلوگرم در هکتار و آلاکلر به میزان 5 لیتر در هکتار، ارادیکان به میزان 6 لیتر در هکتار به صورت پیشکاشت و به عنوان فاکتور فرعی اعمال گردید. کرتهای شاهد شامل شاهد بدون علفهرز و شاهد با علفهرز بود. تغییر الگوی کاشت ذرت از تک ردیفه با تراکم معمول به دو ردیفه زیگزاگ با تراکمهای 25% و 50% بیشتر از تراکم معمول موجب افزایش معنیدار عملکرد دانه ذرت شد. به غیر از تیمار شاهد با علفهرز عملکرد دانه سایر تیمارهای علفکشی اختلاف معنیداری با عملکرد دانه تیمار شاهد بدون علفهرز نداشت. در نتیجه میتوان از مقادیر کاهش یافته علفکشها استفاده نمود و در نتیجه میزان مصرف علفکشها را کاهش داد. افزایش عملکرد دانه نتیجه تأثیر معنیدار مصرف علفکش بر تعداد ردیف دانه در بلال، وزن صد دانه و قطر بلال بود.دانشگاه فردوسی مشهدبوم شناسی کشاورزی2008-77131220090923Effects of salinity on germination of four ecotypes of Kochia scoparia L.بررسی اثرات تنش شوری بر جوانهزنی چهار توده بومی کوشیا (Kochia scoparia L.)19282623710.22067/jag.v1i2.2679FAسعید خانی نژادمحمد خواجه حسینیJournal Article20100424Production of beneficial halophytes such as kochia (Kochia scoparia) using saline waters and soils is one of the most sustainable methods of conservation in desert ecosystems. Kochia is one of the most common annual halophytes grown in Iran. Seed germination of four ecotypes of kochia in saline conditions was carried out using factorial based on Completely Randomized Design with four replicates of 25 seeds. The treatments were salinity in six levels (0, 7, 14, 21, 28 and 35 dS m-1 NaCl) and four ecotypes (Birjand, Sabzevar, Borojerd and Esfahan) of kochia seeds. Germination rate decreased as salinity increased. Up to 7 dS m-1 salinity had no significant effect on germination, but after that, the germination percentages and rate of germination reduced significantly. The Esfahan seed lot was the most sensitive ecotype to salinity with germination of %83 at 7 dSm-1. Sabzevar ecotype showed maximum germination percentages and the rate of germination. Birjand and Borojerd ecotypes had also desirable germination in saline conditions.کوشیا به عنوان یک گیاه هالوفیت، دارای عملکرد علوفهای بالایی است و میتواند در جهت اصلاح خاکهای شور مورد استفاده قرار گیرد. جوانهزنی و استقرار گیاهچه کوشیا یکی از حساسترین مراحل رشدی آن است. به همین جهت مطالعهای به منظور بررسی اثرات شوری بر روی تودههای بومی کوشیا به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی در چهار تکرار انجام شد. تیمارهای آزمایشی شامل چهار توده (بیرجند، سبزوار، بروجرد و اصفهان) و شش سطح شوری کلرید سدیم (صفر، 7، 14، 21، 28 و 35 دسی زیمنس بر متر) بود. نتایج نشان داد که اثر شوری بر تودههای بذری مورد مطالعه و اثر متقابل توده و شوری بر روی تمام صفات مورد بررسی معنی دار بود. افزایش سطح شوری سبب بالا رفتن متوسط زمان جوانهزنی شد. درصد جوانهزنی تا شوری هفت دسی زیمنس بر متر افزایش، ولی با زیاد شدن غلظت نمک در محلول، کاهش یافت در بین تودههای بذری مورد آزمایش، توده سبزوار دارای بالاترین درصد جوانهزنی (100%)، در سطح هفت دسی زیمنس بر متر بود. توده بذری اصفهان نیز در این مطالعه با 83% جوانهزنی در شوری هفت دسی زیمنس بر متر حساسترین توده به شوری شناخته شد. به طور کلی تودههای بذری سبزوار، بیرجند و بروجرد به شرایط شوری پاسخهای مطلوبتری نشان دادند. با انجام این آزمایش در مراحل دیگر رشدی با اطمینان بیشتری میتوان کشت این تودهها را در مناطق تحت تنش شوری توصیه کرد.دانشگاه فردوسی مشهدبوم شناسی کشاورزی2008-77131220090923Response of some crops grown in rotation with wheat to the residues of sulfonylurea herbicides in Khuzestan provinceبررسی واکنش برخی گیاهان کشت شده در تناوب با گندم نسبت به بقایای علفکشهای سولفونیل اوره در استان خوزستان29352628110.22067/jag.v1i2.2680FAرضا پورآذرمرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی خوزستان، ایراناسکندر زندبخش تحقیقات علفهای هرز مؤسسه تحقیقات گیاهپزشکی کشور، ایرانمحمدعلی باغستانیبخش تحقیقات علفهای هرز مؤسسه تحقیقات گیاهپزشکی کشور، ایرانحامد منصوریپژوهشکده علوم محیطی، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایرانرضا دیهیم فردپژوهشکده علوم محیطی، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایرانJournal Article20100424Maize and mungbean rotational responses to sulfonylurea herbicides applied on wheat at the previous year were investigated in two separated experiments at Ahvaz in 2006 and 2007. In the first experiment, 10 treatments of herbicides applied to wheat at the year before planting, and after wheat harvesting, the maize crop was planted. Treatments consisted of Chevaliar (idosulfosulfuron + mesosulfuron) at 0.4L/ha, Apyrus (sulfosulfuron) at 28, 42, 56 and 68 g/ha, megaton (chlorsulfuron) at 20 g/ha, bromicide + topic ("bromoxynil + MCPA"+ clodinafop-propargyl) at 1.5+0.8 L/ha, Total (sulfosulfuron +mesosulfuron) at 45 g/ha, atlantis (idosulfuron + mesosulfuron ) at 1.5 L/ha and non-treated control. The second experiment was the same as the first one, but the rotational crop following wheat was mungbean. Grain yield, biological yield and harvest index of rotational crops were analyzed. According to the result, when mungbean and maize were planted in rotation with wheat, residues of megaton and apyrus at 56 and 68 g/ha, had the most negative impacts on their yields. So that yield reduction were 37%, 24% and 21% in mungbean and 36%, 10% and 17% in maize, respectively. Therefore, it is needed to pay more attention to the response of rotational crops following wheat to residues of sulfonylurea herbicides in soil.به منظور مطالعه اثر بقایای علفکشهای سولفونیل اوره قابل استفاده در گندم، بر روی محصولاتی که در تناوب با گندم قرار میگیرند، دو آزمایش دو ساله طی سالهای 1385 و 1386در اهواز اجرا شد. در آزمایش اول، سال اول 10 تیمار علفکشی در زراعت گندم مصرف و بلافاصله پس از برداشت گندم به جای آن ذرت کشت شد. تیمارهای علفکشی بکار رفته در سال اول عبارت بودند از علفکشهای شوالیه (یدوسولفورون+ مزوسولفورون+ مفنپایر) به مقدار 400 گرم در هکتار، آپیروس (سولفوسولفورون) به مقدار 28، 42، 56 و 68 گرم در هکتار، مگاتن (کلروسولفورون) به مقدار 20 گرم در هکتار، برومایسید+تاپیک (برومایسید ام آ+ کلودینافوپ پروپارژیل) به مقدار 5/1+8/0 لیتر در هکتار، علفکش توتال (سولفوسولفورون+ مت سولفورون) 45گرم در هکتار به همراه 1250میلیلیتر مواد افزودنی همراه، آتلانتیس (یدوسولفورون+ مزوسولفورون+ مفنپایر) به مقدار 5/1 لیتر در هکتار و تیمار بدون مصرف علفکش. آزمایش دوم نیز مشابه آزمایش اول بود، با این تفاوت که پس از برداشت گندم، گیاه زراعی ماش کشت گردید. در این آزمایشها عملکرد دانه و بیولوژیک و همچنین شاخص برداشت محصولاتی که در تناوب با گندم قرار گرفتند مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. بر اساس نتایج بدست آمده، هنگامی که گیاهان زراعی ماش و ذرت در تناوب با گندم قرار گرفت، بقایای علفکشهای مگاتن و دزهای 56 و68 گرم در هکتار آپیروس مصرف شده در گندم به ترتیب با 37، 24 و 21 درصد کاهش محصول ماش و 36، 10 و 17 درصد کاهش محصول ذرت بیشترین اثر منفی را بر این گیاهان داشتند. به طور کلی به نظر میرسد که باید واکنش گیاهان نسبت به بقایای علفکشهای سولفونیلاوره را بیشتر مورد توجه قرار داد و در این خصوص در آینده تحقیقات بیشتری نمود.دانشگاه فردوسی مشهدبوم شناسی کشاورزی2008-77131220090923Nodulations, nitrogen fixation and growth characteristics of chickpea under metribuzin herbicide applicationگره زایی، تثبیت نیتروژن و خصوصیات رشدی گیاه نخود تحت تأثیر علفکش متریبیوزین37452631610.22067/jag.v1i2.2681FAنجمه نساریگروه زراعت، دانشکده کشاورزی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایرانرضا قربانیگروه زراعت، دانشکده کشاورزی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایراناعظم لشگریگروه زراعت، دانشکده کشاورزی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایرانJournal Article20100425In order to study the effects of herbicide rates of metribuzin on nodulations and growth characteristics of chickpea, a series of experiments were carried out at research greenhouses of Ferdowsi University of Mashhad during 2009 in a randomized complete block design with four replications. Studied factors were: different doses of metribuzin herbicide (10- 25- 50- 75- 100- 125 percent of recommended dose) in autoclaved soil and two doses of 25 and 50 percent in un-autoclaved soil. The highest dry weight of root and shoot, height and leaf number was in no herbicide and inoculated control and lowest rate gained at 100 and 125 percent of herbicide doses. The highest root/shoot rate gained at herbicide doses of 100 and 125 percent. The changes trend of nodule number and dry weight per plant were significant (pبه منظور بررسی اثرات دزهای مختلف علفکش متریبیوزین (سنکور) بر گره زایی و خصوصیات رشدی گیاه نخود، آزمایشی در سال زراعی89-1388 درگلخانه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد به صورت بلوکهای کامل تصادفی در 4 تکرار اجرا شد. فاکتورهای آزمایش عبارت بودند از: کاربرد پیش رویشی علف کش متریبیوزین در 6 دز (10، 25، 50، 75، 100 و 125 درصد دز توصیه شده) در خاک اتوکلاو شده و دو دز 25 و 50 درصد در خاک غیر اتوکلاو شده مورد بررسی قرار گرفتند. اثر علفکش بر وزن خشک ریشه و ساقه، نسبت ریشه به ساقه، ارتفاع و تعداد برگ نخود معنی دار شد. بیشترین مقدار وزن خشک ریشه و ساقه، ارتفاع و تعداد برگ در شاهد (بدون علفکش و تلقیح شده با باکتری) و کمترین مقدار در دزهای 100 و 125 درصد علفکش حاصل شد. بیشترین نسبت ریشه به ساقه در دزهای 100 و 125 دیده شد. روند تغییرات تعداد گره و وزن خشک گره در بوته معنی دار و با افزایش دز علفکش روند کاهشی داشت که این کاهش در وزن خشک گره بیشتر مشاهده شد. تغییرات درصد نیتروژن کل بوته معنی دار بود و با افزایش دز علفکش روند کاهشی داشت.دانشگاه فردوسی مشهدبوم شناسی کشاورزی2008-77131220090923Evaluation of resistance to Al toxicity in wild graminae of acid meadowsارزیابی مقاومت گندمیان وحشی به سمیت آلومینیم در مرغزارهای اسیدی47522634110.22067/jag.v1i2.2685FAوحید پوزشپابلو کروزجورج یرتونیJournal Article20100425In acid soils, aluminium toxicity is the primary factor limiting crop and forage production. At soil pH < 5.0, Al solubility increases and Al appears to be rhizotoxic. The objectives of the present study were to compare Al tolerance among wild graminae of acid meadows and to evaluate the relation between a plant functional trait and the Al resistance, in nutrient solution. In addition, a sensitive Lolium perenne variety was included as a control. There was a great difference among the graminaceous species tested, when compared by relative root elongation and critical Al activity corresponding to 50% root elongation reduction. The {Al 3+}50 activities were 3, 13 , 14 et 26 µM for Lolium perenne, Molinia coerulea, Holcus lanatus and Danthonia decumbens, respectively. No relation was found between the functional trait leaf dry matter content (LDMC) and Al resistance. Holcus lanatus, tolerant to Al toxicity, with a low LDMC, would deserve a further study of its nutritional qualities for cattle. The very tolerant D. decumbens, with a high LDMC, would present an interest for a later study of the mechanisms of tolerance to Al and possibly, for other applications like the protection of the very acid soils against erosion.در خاکهای اسیدی، سمیت آلومینیم، نخستین عامل محدودکننده عملکرد گیاهان زراعی و علوفه ای است.
در pH < 5.0، حل پذیری آلومینیم افزایش یافته و به صورت فاکتور سمی در محیط ریشه هویدا میگردد. موضوع این کار مقایسه مقاومت به آلومینیم میان گندمیان وحشی مرغزارهای اسیدی و ارزیابی رابطه میان ویژگی کارکردی گیاه و مقاومت به سمیت آلومینیم در محلول غذایی بود. بعلاوه، یک واریته حساس ﴿Lolium perenne﴾ به عنوان شاهد در نظرگرفته شده بود. با اندازهگیری طول نسبی ریشه و آستانه بحرانی آلومینیم (کاهش ٥٠٪ درازای ریشه) تفاوت بزرگی میان گونههای گراسهای تست شده دیده شد. آستانه بحرانی{Al 3+}50 برای گونههای perenne Lolium ، Molinia coerulea، Holcus lanatus و Danthonia decumbensبترتیب٣، ١٣، ١٤، ٢٦ میکرمول بودند. هیچ گونه رابطه ای میان ویژگی میزان ماده خشک برگ(LDMC) و مقاومت به Al پیدا نشد. گونه Holcus lanatus مقاوم به سمیت Al وبا یکLDMC کم، شایسته بررسیهای بیشتری در مورد کیفیت خوراکی آن برای دامها میباشد. گونه D. Decumbens با مقاومت بالا به سمیت آلومینیم و باLDMC بالا میتواند در زمینه مکانیزمهای مقاومت به آلومینیم و کاربردهای دیگری مانند حفاظت از خاکهای خیلی اسیدی در برابر فرسایش، مورد بررسی بیشتر واقع شود.دانشگاه فردوسی مشهدبوم شناسی کشاورزی2008-77131220090923The Effect of foliar application with humic acid on growth, yield and yield components of wheat (Triticum aestivum L.)اثر محلول پاشی سطوح مختلف اسید هیومیک بر خصوصیات رشدی، عملکرد و اجزاء عملکرد گندم (Triticum aestivum. L.) رقم پیشتاز53632637710.22067/jag.v1i2.2686FAسمیرا سبزواریگروه زراعت و اصلاح نباتات، دانشکده کشاورزی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایرانحمید رضا خزاعیگروه زراعت و اصلاح نباتات، دانشکده کشاورزی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایرانJournal Article20100425Wheat crop, considering its high planting area and consumption at national scale, demand a regular yield increase. Humic acid, as an organic acid obtained from humus and organic sources without any environmental destructive effects, improves wheat yield particularly in variable environment conditions. In order to evaluate the effects of different levels of humic acid on shoot and wheat yield, an experiment was conducted in 2008 at research greenhouse, Faculty of Agriculture, Ferdowsi university of Mashhad. A completely randomized block design with three replications was used with factorial combination of humic acid concentrations (0, 100, 200, 300 mg/l) and four foliar application times (tillering, stem elongation, flag leaf appearance and anthesis). The results showed that the effect of foliar application of humic acid at different times was significant for shoot dry and fresh weights, leaf area, shoot length and chlorophyll content. The highest shoot dry and fresh weights, leaf area and shoot height obtained from foliar application of 300 mg/l humic acid concentration at flag leaf appearance time; and maximum chlorophyll content was obtained at 200 mg/l humic acid at flag leaf. The highest biological and seed weight was obtained at 200 and 300 mg/l humic acid. The most effective time for foliar application to reach maximum spike length and weight, spiklet number, seed number and seed thousand weight was flag leaf emersion time. The lowest percentage of non-prolific spiklet obtained at 300 mg/l humic acid concentration at stem elongation time.افزایش عملکرد محصولات زراعی، به ویژه گندم به علت داشتن بیشترین سطح زیر کشت و مصرف در کشور از اهمیت ویژه ای برخوردار است و اسید هیومیک به عنوان یک اسید آلی حاصل از هوموس و سایر منابع طبیعی، بدون اثرات مخرب زیست محیطی جهت بالا بردن عملکرد دانه در گندم، به خصوص در شرایط متغیر محیطی میتواند موثر واقع شود. به منظور بررسی اثر اسید هیومیک بر رشد و عملکرد گندم، آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی در گلخانه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد در سال 1387 اجرا شد. تیمارها شامل اسید هیومیک در چهار سطح ( 0، 100، 200 و 300 میلی گرم در لیتر) و 4 زمان محلول پاشی (پنجه زنی، ساقه رفتن، ظهور برگ پرچمی و گرده افشانی) بود. نتایج نشان داد اثر متقابل محلول پاشی اسید هیومیک در زمانهای مختلف بر وزن تر وخشک اندام هوایی، سطح برگ، ارتفاع ساقه و عدد کلروفیل متر معنی داری بود. بیشترین وزن تر و خشک اندام هوایی و سطح برگ و ارتفاع ساقه از محلول پاشی با غلظت 300 میلی گرم در لیتر اسید هیومیک در زمان ظهور برگ پرچمی به دست آمد و بیشترین عدد کلروفیل متر مربوط به محلول پاشی در زمان برگ پرچم و با غلظت 200 میلی گرم در لیتر اسید هیومیک بود. اسید هیومیک در غلظت 200 و 300 میلی گرم در لیتر به ترتیب بیشترین وزن بیولوژیک و وزن دانه را به خود اختصاص داد. بهترین زمان محلول پاشی برای رسیدن به بیشترین وزن سنبله، تعداد دانه در سنبله و وزن هزار دانه مرحله ظهور برگ پرچمی بود و بین غلظتهای 200 و 300 میلی گرم در لیتر در غالب صفات تفاوت معنی داری دیده نشد. کمترین درصد سنبلچه نابارور نیز از محلول پاشی با غلظت 300 میلی گرم در لیتر اسید هیومیک و در زمان ساقه روی به دست آمد.دانشگاه فردوسی مشهدبوم شناسی کشاورزی2008-77131220090923Effect of different bacterial and fungal populations on release of soil potassiumاثر جمعیتهای مختلف باکتریایی و قارچی بر روی آزادسازی پتاسیم خاک65702640210.22067/jag.v1i2.2687FAاکرم فرشادی راداسماعیل دردی پورمحمد حسین ارزانشاستادیار پژوهشی مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان گلستانJournal Article20100425Potassium is an essential plant macronutrient. Various microorganisms including bacteria and fungi, algae, yeast and mosses are able to decompose silicate minerals and to dissolve nutrient such as K, Fe, Zn and Si. Aamong them bacteria are more important. The aim of this study was to determine the ability of microbial populations for releasing soil potassium. This study was carried out as a factorial experiment in completely randomized design including two factors, with three replications. To do so, 12 treatments including full combination of two bacterial geniuses (Azospirillum lipoferum and Azotobacter chrococoum) and two fungal geniuses (Asperigilus niger and Trichoderma hazarum) were inoculated into soil and the potassium was extracted by NH4oAc over four different times (0, 10, 20 and 30 days). Results indicated that the quantity of K released by soil inoculation with bacteria and bacteria plus fungi treatments, so that the treatment B1 (Azotobacter chrococoum) could covert about 6% of the soil potassium to available form by plants and released potassium content increased with elapsing of time. In all treatments, the most quantity of potassium was released 30 days after inoculation. Thus the biological potassium fertilizers can be a good substitute for chemical fertilizers.پتاسیم یکی از عناصر ضروری و پر مصرف برای گیاهان است. میکرو ارگانیزمهای مختلف شامل برخی باکتری ها، قارچ ها، مخمرها، جلبکها و نیز گلسنگها قادرند کانیهای سیلیکاتی موجود در خاک را تجزیه کرده و عناصری چون پتاسیم، فسفر، آهن، روی و سیلیسیم را آزاد کنند که در این میان باکتریها از اهمیت بیشتری برخوردارند. تحقیق حاضر با هدف بررسی تأثیر جمعیتهای میکروبی بر آزادسازی پتاسیم انجام شد. آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی شامل 2 فاکتور با 3 تکرار انجام گرفت. به این منظور 12 تیمار شامل ترکیبات مختلف دو جنس باکتری (Azospirillum lipoferum و Azotobacter chrococoum) و دو جنس قارچ ( Asperigilus nigerو Trichoderma hazarum) به خاک تلقیح شد و در طی 4 زمان مختلف ( 0، 10، 20 و 30 روز) عصاره گیری پتاسیم با استات آمونیوم انجام گردید. نتایج نشان داد، تأثیر تلقیح خاک با باکتری و تیمار باکتری و قارچ در آزادسازی پتاسیم بیشترین مقدار بود به طوری که تیمار Azotobacter chrococoum)) ،B1 توانست حدود 6 درصد از پتاس خاک را به فرم قابل جذب گیاه تبدیل کند و با گذشت زمان میزان آزادسازی افزایش یافت، به طوری که در زمان 30 روز پس از تلقیح در تمامی تیمارها بیشترین میزان پتاس آزاد شد. بدین ترتیب کود بیولوژیک پتاسیمی میتواند جایگزین مناسبی برای کودهای شیمیایی باشد.دانشگاه فردوسی مشهدبوم شناسی کشاورزی2008-77131220090923Influences of soil solarization and barley straw mulch on weed density and biomassاثر آفتابدهی و مالچ کاه جو بر تراکم و زیست توده علفهای هرز71792643210.22067/jag.v1i2.2688FAریحانه عسگرپورگروه زراعت، دانشکده کشاورزی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایرانرضا قربانیگروه زراعت، دانشکده کشاورزی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایرانعلیرضا کوچکیگروه زراعت، دانشکده کشاورزی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران0000-0002-4820-8906علی اصغر محمد آبادیگروه زراعت، دانشکده کشاورزی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایرانJournal Article20100425Today, due to the problems caused by herbicide application, there is a strong interest in developing alternative methods of weed control. To study the effects of soil solarization, barley straw mulch on weed flora, a field experiment was conducted at Research station of faculty of Agriculture, Ferdowsi University of Mashhad during the growing season of 2007-2008. This experiment was based on a randomized complete block design arranged as a split plot with three replications. Soil solarization treatment (Clear and black polyethylene and non-solarized control) and various straw mulch rates (0, 300 and 600 gm-2) were arranged on the main plots and sub plots, respectively. Seventeen weed species was identified by studying weed population which were mainly annual broad-leaves species. Results indicated that solarization with clear and black sheets reduced weed density and biomass after removing polyethylene sheets. Solarization with clear sheets reduced weed density and biomass, after application of straw mulch. Straw mulch had no significant effect on weed density, but in last sampling date it reduced biomass up to 44.15% and 52.90% in 300 and 600 gm-2, respectively. The interaction effects of solarization and straw mulch on weed biomass was significant but only at 90 days after application of straw mulch. The lowest weed biomass observed in solarized bared plots with applying clear sheets.امروزه بدلیل مشکلات ایجاد شده توسط علف کشها، تمایل شدیدی برای توسعه روشهای جایگزین برای کنترل علفهای هرز وجود دارد. بهمین منظور، برای بررسی اثر آفتابدهی و مالچ کاه جو بر جمعیت علفهای هرز، آزمایشی در سال زراعی 87-1386 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد اجرا شد. این آزمایش بصورت کرتهای خرد شده و در قالب بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار انجام شد. تیمار آفتابدهی (آفتابدهی با نایلون شفاف و نایلون سیاه و بدون پوشش نایلون) در کرت اصلی و مقادیر مختلف مالچ کاه جو (0، 300 و 600 گرم در مترمربع) در کرتهای فرعی قرار گرفتند. با مطالعه جمعیت علفهای هرز مزرعه، 17 گونه علف هرز شناسایی شدند که عمدتاً پهن برگ یکساله بودند. نتایج نشان داد که آفتابدهی با نایلون شفاف و سیاه جمعیت علفهای هرز را در یک روز پس از جمع آوری صفحات نایلون بطور معنی داری کاهش داد. پس از اعمال مالچ کاه، مشاهده شد که تراکم و زیست توده علفهای هرز در تیمار آفتابدهی با نایلون شفاف بطور معنی داری نسبت به شاهد کاهش یافت. کاربرد مالچ کاه، تأثیر معنی داری بر تراکم علفهای هرز نداشت که به مقادیر پایین کاه بکار رفته نسبت داده شد، ولی زیست توده علفهای هرز در انتهای فصل در تیمارهای 300 و 600 گرم کاه در متر مربع به ترتیب 31/48 و 90/52 درصد نسبت به شاهد کاهش یافت. اثر متقابل آفتابدهی و مالچ کاه جو بر زیست توده علفهای هرز فقط در نمونه گیری 90 روز پس از اعمال مالچ کاه معنی دار بود، بطوریکه کمترین زیست توده علفهای هرز در کرتهای آفتابدهی شده با نایلون شفاف و بدون پوشش مالچ مشاهده شد.دانشگاه فردوسی مشهدبوم شناسی کشاورزی2008-77131220090923Effects of different dates of transplanting on rapeseed (Brassica napus L.) yield and its components as second crop after rice in Ghilan (Rasht) conditionsاثر تاریخهای مختلف نشاکاری بر عملکرد و اجزاء عملکرد کلزا (Brassica napus L.) به عنوان کشت دوم در مزارع برنج گیلان (رشت)81872646910.22067/jag.v1i2.2689FAمحمد جواد گل محمدیمجید نحویJournal Article20100425An experiment conducted to study the effects of transplanting dates on rapeseed (Brassica napus L.) yield and its components as second crop after rice in Agriculture Faculty of Ghlilan University. This research was conducted in a Randomized Complete Block Design (RCBD) with 3 replications on the PF (sarigol) cultivar. Treatments consisted various dates of transplanting in cluding 1st November, 21st November, 11st December and 31st December. The results showed that the effect of different dates of transplanting were significant on the grain yield and oil yield (Pبه منظور مطالعه تاریخهای مختلف نشاکاری بر عملکرد و اجزاء عملکرد کلزای پاییزه به صورت کشت دوم در اراضی شالیزاری، آزمایشی در دانشکده کشاورزی دانشگاه گیلان اجرا شد. آزمایش با چهار تیمار(تاریخهای نشاکاری 10 آبان، 30 آبان، 20 آذر و 10 دی) بصورت طرح بلوکهای کامل تصادفی در سه تکرار بر روی رقم PF (ساریگل) انجام گردید. نتایج حاصل از تجزیه واریانس نشان داد که اثر تاریخهای کاشت بر روی عملکرد دانه و عملکرد روغن در سطح احتمال یک درصد معنی دار بود. بیشترین میزان عملکرد دانه از تاریخ کاشت 10 آبان به میزان 1/2754 کیلوگرم در هکتار و کمترین میزان عملکرد دانه از تاریخ کاشت 10 دی به میزان 2/1338 کیلوگرم در هکتار بدست آمد. بیشترین تعداد غلاف در بوته با 142 غلاف در تاریخ کاشت 10 آبان و کمترین تعداد غلاف در تاریخ کاشت 10 دی حاصل شد که درصد کاهش 52 درصد بود. بیشترین تعداد دانه در غلاف 21 عدد در تاریخ کاشت 10 آبان بدست آمد. نتایج بیانگر آن است که تاریخ کاشت بهینه بر روی عملکرد کلزا اثر قابل توجه داشت و تأخیر در کاشت، عملکرد دانه را کاهش داد. تاریخ کاشت 10 آبان اختلاف معنی داری از نظر صفات مورد بررسی از جمله عملکرد دانه و روغن با تاریخ کاشت 30 آبان نداشت. در نهایت بر اساس نتایج بدست آمده بهترین تاریخ کاشت برای رقم ساریگل در منطقه 10 آبان تا 30 آبان توصیه میگردد.دانشگاه فردوسی مشهدبوم شناسی کشاورزی2008-77131220090923Study of individual ecology of Salsola tomentosa (MOQ.) Spach at Khorasan Razaviمطالعه بوم شناسی فردی گونه مرتعیSalsola tomentosa (MOQ.) Spach در استان خراسان رضوی891002650510.22067/jag.v1i2.2690FAحسین رحیمی0000-0000-0000-0000امیرعلی شاهمرادیعلیرضا باقریگروه مهندسی تولید و ژنتیک گیاهی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه رازی، کرمانشاه، کرمانشاه، ایران0000-0000-0870-649xJournal Article20100425Salsola tomentosa is a permanent plant belonging to Chenopodiaceae family, Its type is formed in many areas and in some other areas it is seen sparsely with Artemisia species. Investigation and determination of ecological needs of the species S. tomentosa was begun in 1383 and lasted for 3 years. The aim of the experiment was to recognize the locus of this species growth in Razavi Khorasan province. In this research, factors such as: topography, pedology, climatic conditions, phonology, morphological characteristics, capability of seed germination, permanency and the mode of reproduction were studied. Geological and pedological studies of the stands with the use of the respective maps and field visitation and laboratory results were done. Growth chronology and morphological study was done by marking 30 plants in two habitats Gonabad and Bardskan within a fifteen-day interval. Also, plant vegetation was determined by using 3 transects with a length of 10 kms and with a distance of 3 kms away from one another. (in each site ). A plotting of 1*2 was performed over each transect in every 1 km. the study result showed that S. tomentosa adapts itself to arid conditions. This species, due to having lots of hairs in shoots is not grazed in spring, summer and fall. For this reason, it is abundantly seen in the ranges of dry regions. Its importance is due to the fact that in winter when there is poor vegetative growth in the arid range regions, seeds and twigs are grazed by animals. And for this reason it is of great value to the ranchers. Also bioenvironmental factors and control of soil erosion. For this reason the development of species in arid areas is of great importance. This species grows in semi deep and deep soils with sandy and sandy loam textures with a large amount of gypsum in soil.گیاه بوهشور (Salsola tomentosa) گیاهی پایا متعلق به خانواده اسفناج (Chenopodiaceae) است که در بعضی از عرصههای استان تشکیل تیپ داده و در دیگر عرصهها همراه درمنه دیده میشود. مطالعه و تعیین نیازهای بوم شناسی این گونه از سال 1383 به مدت سه سال با هدف شناسایی رویشگاههای گونه در سطح استان خراسان رضوی، توپوگرافی، خاکشناسی، عوامل اقلیمی، فنولوژی، خصوصیات مرفولوژیکی، قابلیت جوانهزنی بذر، ماندگاری و نحوه زادآوری انجام پذیرفت. مطالعه زمین شناسی و خاکشناسی رویشگاه با استفاده از نقشههای مربوطه و بازدید صحرایی و نتایج آزمایشگاهی انجام گردید. تقویم رشد و مطالعه مرفولوژیکی با علامت گذاری 30 بوته به فاصله زمانی هر 15 روز یکبار در دو رویشگاه گناباد و بردسکن تعیین گردید. وضعیت پوشش گیاهی نیز با استفاده از سه ترانسکت به طول 10 کیلومتر و به فاصله 3 کیلومتر از یکدیگر (در هر رویشگاه) با پلات گذاری 2×1 متر در فواصل یک کیلومتری روی هر ترانسکت انجام شد. نتایج این آزمایش نشان داد که بوه شور به شرایط خشکی سازگاری فوقالعادهای دارد. این گونه بدلیل وجود کرک زیاد در اندامهای هوایی در بهار، تابستان و پائیز کم چرا میشود، به همین دلیل در مراتع مناطق خشک به وفور دیده میشود. اهمیت آن از این رو است که در زمستان در اوج فقر مراتع مناطق خشک، بذر و سرشاخههای آن مورد چرا قرار میگیرد و از این لحاظ برای دامداران اهمیت زیاد دارد. گذشته از آن، اثرات زیست محیطی و جلوگیری از فرسایش آن بدلیل گستردگی گونه در عرصههای بیابانی حائز اهمیت است. این گونه در خاکهای نیمه عمیق تا عمیق با بافت شنی تا لوم شنی همراه مقادیر بسیار گچ رویش دارد.دانشگاه فردوسی مشهدبوم شناسی کشاورزی2008-77131220090923Effect of CO2 enrichment on morphophysiologycal traits in Tagets spp, Ageratum spp and Gauilardia spp in greenhouse conditionاثر افزایش غلظت دی اکسید کربن بر صفات مورفوفیزیولوژیکی گل جعفری (Tagets spp)،ابری (Ageratum spp) و رعنا زیبا (Gaillardia spp) در شرایط گلخانه1011082652910.22067/jag.v1i2.2691FAمحمود شورگروه علوم باغبانی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایرانمرتضی گلدانیگروه زراعت، دانشکده کشاورزی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایرانفرزاد مندنیگروه زراعت، دانشکده کشاورزی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران0000-0002-0077-6605Journal Article20100425Carbon dioxide (CO2) concentration of the global atmosphere has increased during the last decades. Increasing global atmospheric CO2 concentrations are expected to influence crop production. In order to evolution of CO2 concentration effects on morphophysiologycal traits in Tagets, Ageratum and Gauilardia, a factorial experiment based on completely randomized design with 3 replications and 12 treatments was conducted at the greenhouses of Ferdowsi University of Mashhad at 2009. Treatments were 3 plant species (Tagets spp, Ageratum spp and Gauilardia spp) and 4 concentrations of CO2 (350, 700, 1050 and 1400 ppm). Plants were placed under increasing CO2 concentrations during of 30 days. Day and night temperatures were 25 and 18 °C in all treatments. The number of individual plant leaf, stomatal index, stomatal diameter, plant leaf area, SPAD number and plant dry weight were determined. Results indicated that increasing CO2 concentration from 350 to 1400 ppm leading to increase of 41.6, 3.35, 61.1, 17.1 and 73.9 percentage in number of individual plant leaf, stomatal index, individual leaf area, SPAD number and individual dry weight, respectively. Whilst increasing of CO2 concentration leaded to reduce of stomatal diameter (62 percent). Increasing of CO2 concentration affected individual dry weight accumulation and leaf area significantly. As there was a positive relation between increasing of leaf area and dry weight accumulation, increasing of CO2 concentration could have effect on production and beneficial of Tagets, Ageratum and Gauilardia by increase leaf area and dry weight accumulation.غلظت دی اکسید کربن اتمسفر طی چند دهة گذشته افزایش یافته است. بنابراین انتظار میرود که این افزایش روی تولید گیاهان تأثیر بگذارد. به منظور ارزیابی اثرات افزایش غلظت دی اکسید کربن بر صفات مورفوفیزیولوژیکی گل جعفری، ابری و رعنا زیبا، یک آزمایش فاکتوریل بر پایه طرح کاملاً تصادفی با 3 تکرار و 12 تیمار در گلخانة تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد در سال 1388 اجرا شد. تیمارهای آزمایشی شامل گونههای گیاهی (گل جعفری، ابری و رعنا زیبا) و غلظتهای 350، 700، 1050 و 1400 پی پی ام دی اکسید کربن بود. گیاهان به مدت 30 روز تحت تأثیر افزایش غلظت دی اکسید کربن قرار گرفتند. در طول دورة آزمایش در کلیة تیمارها متوسط درجه حرارت روزانه و شبانه به ترتیب 25 و 18 درجه سانتیگراد در نظر گرفته شد. در پایان 30 روز تعداد برگ تک بوته، شاخص روزنه، قطر روزنه ها، سطح برگ تک بوته، عدد اسپد و وزن خشک تک بوته اندازه گیری شدند. نتایج نشان داد که با افزایش غلظت دی اکسید کربن از 350 به 1400 پی پی ام، تعداد برگ تک بوته، شاخص روزنه، سطح برگ تک بوته، عدد اسپد و وزن خشک تک بوته به ترتیب 6/41، 35/3، 1/61، 1/17 و 9/73 درصد افزایش یافت، درصورتی که افزایش غلظت دی اکسید کربن منجر به کاهش 62 درصدی قطر روزنه شد. در بین صفات مورد ارزیابی، تجمع مادة خشک و سطح برگ تک بوته بیشترین واکنش را نسبت به افزایش غلظت دی اکسیدکربن از خود نشان دادند. از آنجا که یک رابطة مثبت بین افزایش سطح برگ و تجمع مادة خشک در اکثر گیاهان وجود دارد. پس افزایش غلظت دی اکسید کربن از طریق افزایش صفات نام برده میتواند در افزایش تولید و سوددهی کشت و کار گل جعفری، ابری و رعنا زیبا بسیار موثر باشد.دانشگاه فردوسی مشهدبوم شناسی کشاورزی2008-77131220090923Evaluation of salinity tolerance at emergence and seedling stages of Amaranthus retrofelexus L. under control environmentalارزیابی تحمل به شوری تاج خروس (Amaranthus retrofelexus L.) در مرحله سبز شدن و گیاهچه ای تحت شرایط کنترل شده1091152655910.22067/jag.v1i2.2692FAمحسن زعفرانیهجعفر ولی زادهسید مسعود ضیاییمجید جعفریمحبوبه محسنی بابعبدانیJournal Article20100425Salinity is one of the environmental factors that have a critical influence on the plant emergence and plant growth and establishment. The determination of salinity tolerance threshold is a useful criterion to choose soil and irrigation water for cultivation of halophytes. In order to determine salinity tolerance threshold in Amaranthus retrofelexus, an experiment was performed in greenhouse based on a complete randomized block design with four replications in two stages. In first stage, the experiment was performed with salinity levels of 0, 10, 20, 30 and 40 dsm-1 and emergence percentage in salinity levels of 0 and 10 dsm-1 was 90 and 57%, respectively. In order to determine the full – scale of salinity tolerance threshold Amaranthus retrofelexus, the second experiment was conducted. At this second stages, treatment were different levels of salinity equal to 10, 12, 14, 16 and 18 dsm-1 NaCl. Amaranthus retrofelexus seedling were able to emerge up to the salinity of 14 dsm-1 NaCl. Generally, with increasing the levels of salinity, the seedling emergence percentage was decreased. According to result, salinity tolerance threshold for seedling emergence and performance of Amaranthus retrofelexus under controlled condition was 14 dsm-1شوری از تنشهای محیطی است که بر جوانه زنی، استقرار و رشد گیاهان تأثیر میگذارد. تعیین آستانه تحمل گیاه در شرایط تنش شوری برای سبز شدن و استقرار گیاهچهها کمک زیادی در انتخاب خاک و آب آبیاری در کشت گیاهان هالوفیت میکند، به این منظور برای ارزیابی واکنش گیاه تاج خروس به تنش شوری و همچنین تعیین آستانه این گیاه در شرایط تنش شوری، آزمایشی در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با پنج تیمار و چهار تکرار در دو مرحله در اتاقک رشد اجراء شد. در مرحله اول سطح شوری صفر ، 10، 20،30 و 40 دسی زیمنس بر متر مورد مطالعه قرار گرفت. در این مرحله بذور تنها در سطوح شوری صفر و 10 دسی زیمنس بر متر قادر به سبز شدن بودند وبه ترتیب در صد سبز شدن بذور 90 و57 درصد بود. در مرحله دوم برای تعیین دقیق آستانه تحمل به شوری در این گیاه حد فاصل شوری 10 و 20 دسی زیمنس بر متر 12، 14، 16 و 18 مورد بررسی قرار گرفت. در این مرحله تا غلظت 14دسی زیمنس بر متر بذور قادر به سبز شدن بودند اما طول گیاهچه، وزن تر و خشک اندام هوایی و درصد ماده خشک کاهش یافت. بر اساس نتایج حاصله، آستانه سبز شدن گیاه تاج خروس در شرایط تنش شوری غلظت 14 دسی زیمنس بر متر تعیین گردید.دانشگاه فردوسی مشهدبوم شناسی کشاورزی2008-77131220090923National organic standards for Iran:II. Concepts and principles of standards for organic animal products and food processingاستانداردهای ملی کشاورزی زیستی (ارگانیک) ایران II: اصول، اهداف و استانداردهای تولید محصولات زیستی دامی و فرآوردههای غذایی1171282658910.22067/jag.v1i2.2693FAرضا قربانیگروه زراعت، دانشکده کشاورزی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایرانعلیرضا کوچکیگروه زراعت، دانشکده کشاورزی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران0000-0002-4820-8906محسن جهانگروه زراعت، دانشکده کشاورزی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران0000-0003-2259-5124مهدی نصیری محلاتیگروه زراعت، دانشکده کشاورزی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران0000-0003-0357-1733پرویز رضوانی مقدمگروه زراعت، دانشکده کشاورزی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران0000-0002-3827-3878Journal Article20100425Recently organic agriculture as a most popular alternative production system has increasingly been considered by scientists, people and policymakers and governments in the world, and many research programs are directed to this sustainable production system. In organic agriculture it is hardly recommended to integrate plant with animal husbandry in agroecosystem. Various animal products such as meat, milk and even wool are interested by the consumers worldwide. Standards in organic agriculture are principles, regulations and criteria that must be considered from animal production up to packaging, processing and consumption. Many of animal husbandry systems in Iran have excellent potential to be easily converted to organic system, such as pastoral nomadism and even some industrial animal production units, but the main reason for the refusal of our products could be the absence of organic standards which are to be considered during the production of those products. Writing the basics and principles of animal organic standards and also organic food processing standards and regulations for Iran is the first significant and necessary step in order to develop organic food and animal production system. This paper recommends the principles and standards, considering IFOAM basic standards for organic animal products and food processing in Iran.امروزه کشاورزی زیستی بهعنوان یکی از مناسبترین نظامهای تولیدی جایگزین نظامهای کشاورزی رایج مورد توجه متخصصین علوم مختلف، عموم مردم حتی دولتمردان و سیاستگذاران نیز در سطح جهان قرار گرفته و تحقیقات وسیع در زمینهی ابعاد مختلف این نوع نظام تولیدی پایدار در حال گسترش هستند. در نظامهای تولید زیستی تاکید زیادی بر تلفیق زراعت و دامداری شده است و معتقدند که در یک واحد تولیدی کشاورزی زیستی باید تولیدات دامی نیز وجود داشته باشد. فرآوردههای دامی زیستی متعددی مانند گوشت، لبنیات و حتی محصولات زیستی حاصل ازفرآوردههای جانبی مانند پشم دامهای زیستی نیز مورد توجه و علاقه مصرفکنندگان قرار گرفتهاند. درکلیه مراحل تولید، عملآوری و بستهبندی تا زمانی که به دست مصرفکننده برسد باید استانداردها و معیارهای معینی برای فرآوردههای دامی نیز همانند فرآوردههای گیاهی رعایت شوند. در کشور ما، بسیاری از سامانههای کشاورزی و تولیدات دامی و غذایی از اولویت و امتیاز برای تبدیل به کشاورزی و محصولات زیستی گواهی شده برخوردارند، از جملهی این نظامها میتوان به مجتمعهای صنعتی پرورش و نگهداری دام و نیز تولیدات عشایر کوچنشین اشاره نمود که توانمندیهای بالقوهی بسیاری برای گواهی زیستی تولیدات آنها وجود دارد، ولی متأسفانه هیچگونه تشکیلاتی برای ساماندهی، گواهی و یا فروش محصولات تولید شده دامی و غذایی در اینگونه نظامها که عموماً در آنها اصول و قواعد تولید زیستی بهطور طبیعی و ناخودآگاه اجرا میشود، وجود ندارد. معرفی نظام تولید زیستی به بخش پرورش دام در کشور، مستلزم تدوین برنامهای جامع و همهجانبهنگر است ضمن اینکه وجود استانداردهای ملی و نیز تأسیس مؤسسات دولتی و غیر دولتی گواهی کنندهی محصولات دامی و غذایی زیستی، جزو اولین و ضروریترین اقدامات در این زمینه میباشند.