دانشگاه فردوسی مشهد
بوم شناسی کشاورزی
2008-7713
2423-4281
3
3
2011
09
23
اثر کم آبیاری بر انتقال مجدد و وزن خشک اندام های گیاهی سه ژنوتیپ گلرنگ بهاره (Carthamus tinctorius L.)
277
289
FA
محمدعلی
بهدانی
گروه زراعت و اصلاح نباتات، دانشکده کشاورزی، دانشگاه بیرجند، بیرجند، ایران.
mabehdani@birjand.ac.ir
بی بی الهه
موسوی فر
گروه زراعت و اصلاح نباتات، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد مشهد، مشهد، ایران
e.moosavifar@yahoo.com
10.22067/jag.v3i3.13553
به منظور بررسی تأثیر کم آبیاری بر درصد انتقال مجدد و وزن خشک اندام های گیاهی سه ژنوتیپ گلرنگ بهاره (Carthamus tinctorius L.)، آزمایشی مزرعه ای در سال زراعی 87- 1386 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی بیرجند به صورت کر ت های خرد شده در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی و با چهار تکرار انجام شد. کرت های اصلی شامل چهار سطح قطع آبیاری (آبیاری کامل، آبیاری تا مرحله دانه بندی، آبیاری تا مرحله گلدهی و آبیاری تا مرحله تکمه دهی) و کرت های فرعی شامل سه ژنوتیپ گلرنگ بهاره (محلی اصفهان، اصفهان 28 و IL111) بود. نتایج نشان داد که سه ژنوتیپ گلرنگ از نظر صفاتی مانند ماده خشک کل، وزن خشک اندام های مختلف گیاه (برگ، ساقه و طبق) در دو مرحله گلدهی و رسیدگی، شاخص برداشت و درصد انتقال مجدد به سطوح مختلف قطع آبیاری پاسخ های متفاوتی داشتند. با افزایش مدت زمان قطع آبیاری از وزن خشک اندام های گیاهی (برگ، ساقه و طبق) هر سه ژنوتیپ کاسته شد و ژنوتیپ IL111 نیز تحت شرایط آبیاری تا مرحله تکمه دهی بیشترین کاهش را در این صفات دارا بود. همچنین با افزایش مدت زمان قطع آبیاری سهم انتقال مجدد به طبق ها نیز افزایش یافت. در بین سطوح قطع آبیاری، بیشترین و کمترین درصد انتقال مجدد مواد فتوسنتزی به ترتیب در شرایط آبیاری تا تکمه دهی و آبیاری کامل مشاهده شد. به علاوه خصوصیت ژنتیکی ژنوتیپ ها نیز در این میان نقش مهمی داشت و ژنوتیپ IL111 بیشترین میزان درصد انتقال مجدد را دارا بود. با توجه به این نتایج و این که انتقال مجدد مواد فتوسنتزی، یکی از عمده ترین روش های جبران کاهش حاصل از تنش خشکی در فتوستز جاری گیاه است، یکی از نقاط قوت ارقام پاکوتاه جدید در مقایسه با ارقام قدیمی در میزان بالای این صفت می باشد. بنابراین از این طریق می توان عملکرد را در شرایط خشکی انتهایی بهبود بخشید.
آبیاری، رسیدگی,شاخص برداشت,گلدهی,گیاه دانه روغنی
https://agry.um.ac.ir/article_30037.html
https://agry.um.ac.ir/article_30037_b742109e807b94dd68b1a554921f65b2.pdf
دانشگاه فردوسی مشهد
بوم شناسی کشاورزی
2008-7713
2423-4281
3
3
2011
09
23
اثر تراکم های مختلف کشت مخلوط ذرت (Zea mays L.) و لوبیا (Phaseolus vulgaris L.) بر قابلیت جذب و کارایی مصرف نور
290
297
FA
لیدا
رستمی
li.rostami@yahoo.com
علیرضا
کوچکی
0000-0002-4820-8906
akooch@um.ac.ir
مهدی
نصیری محلاتی
0000-0003-0357-1733
mnassiri@um.ac.ir
10.22067/jag.v3i3.13554
بمنظور بررسی اثر تراکم های مختلف کشت مخلوط ذرت (Zea mays L.) و لوبیا (Phaseolus vulgaris L.) بر میزان جذب و کارایی مصرف نور، آزمایشی در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 11 تیمار و سه تکرار در سال زراعی 87-1386 در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه فردوسی مشهد، به اجرا در آمد. این آزمایش بصورت نظام کم نهاده اجرا شد. تیمارهای آزمایش شامل کشت مخلوط ذرت با تراکم معمول لوبیا باضافه 10%، 20 % و 30% لوبیای بیشتر، کشت مخلوط لوبیا با تراکم معمول ذرت باضافه 10%، 20% و 30% ذرت بیشتر، کشت مخلوط لوبیا با تراکم معمول باضافه 10%، 20 % و 30% لوبیای بیشتر با ذرت تراکم معمول باضافه 10%، 20 % و 30% ذرت بیشتر، کشت خالص ذرت و کشت خالص لوبیا بود. نتایج آزمایش نشان داد که شاخص سطح برگ، میزان جذب نور، تجمع مادة خشک و کارایی مصرف نور ذرت در تمام تیمارهای کشت مخلوط نسبت به تک کشتی ذرت افزایش یافت، در حالی که صفات نامبرده در لوبیا در تمام تیمارهای کشت مخلوط نسبت به تک کشتی کاهش یافتند. اثرات تسهیل و تکمیل کنندگی کشت مخلوط بر صفات مورد بررسی برای ذرت بیشتر از لوبیا بود. کارایی مصرف نور ذرت در طول فصل رشد به ترتیب از 92/1 (کشت خالص ذرت) تا 30/2 (تیمار کشت مخلوط تراکم معمول ذرت با تراکم معمول لوبیا باضافه 30% لوبیای بیشتر) و میانگین کارایی مصرف نور لوبیا به ترتیب 72/0 (تیمار کشت مخلوط ذرت باضافه 30% ذرت بیشتر با لوبیا باضافه 30% لوبیای بیشتر) تا 45/1 (تیمار کشت خالص) گرم بر مگاژول تشعشع فعال فتوسنتزی، متغیر بود.
جذب نور، شاخص سطح برگ,کارایی مصرف نور,کشت مخلوط ردیفی,مادة خشک کل
https://agry.um.ac.ir/article_30078.html
https://agry.um.ac.ir/article_30078_70717ee7e40f52ab0c036f107e7e78b8.pdf
دانشگاه فردوسی مشهد
بوم شناسی کشاورزی
2008-7713
2423-4281
3
3
2011
09
23
تأثیر روشهای مختلف افزایش حاصلخیزی خاک از طریق افزودن کودهای آلی، شیمیایی و بیولوژیکی بر عملکرد و کیفیت دانه کلزا (Brassica napus L.)
298
308
FA
خسرو
محمدی
kh.mohammadi@modares.ac.ir
امیر
قلاوند
ghalavaa@modares.ac.ir
مجید
آقاعلیخانی
گروه زراعت، دانشگاه تربیت مدرس
maghaalikhani@modares.ac.ir
اسعد
رخزادی
10.22067/jag.v3i3.13555
منابع مختلف کودی بر عملکرد دانه، درصد روغن و کیفیت دانه تأثیر میگذارند. اطلاعات تأثیر همزمان منابع کودهای آلی، شیمیایی و بیولوژیک در زراعت کلزا (Brassica napus L.)در دسترس نمیباشد. به منظور بررسی تأثیر روشهای افزایش حاصلخیزی خاک بر عملکرد کمی و کیفیت دانه کلزا رقم طلایه، یک آزمایش مزرعهای در دو سال زراعی 87-1386 و 88-1387 در ایستگاه تحقیقات کشاورزی گریزه سنندج انجام گردید. آزمایش به صورت کرتهای خرد شده در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی در سه تکرار انجام شد. شش راهبرد تأمین کود پایه شامل کود دامی (N1)، کمپوست (N2)، کود شیمیایی (N3)، کمپوست+ کود دامی (N4)، کمپوست+ کود دامی+ کود شیمیایی (N5) و شاهد (N6) به عنوان سطوح عامل اصلی تعیین شدند و چهار ترکیب کودهای زیستی شامل: باکتری باسیلوس و سودوموناس (B1)، قارچ تریکودرما (B2)، باکتری باسیلوس و سودوموناس + قارچ تریکودرما (B3) و شاهد (بدون قارچ و باکتری) (B4) به عنوان سطوح عامل فرعی انتخاب شدند. نتایج نشان داد که منابع مختلف کود پایه و زیستی تأثیر معنیداری بر عملکرد دانه دارد. بیشترین عملکرد دانه در تیماری که کودهای آلی و شیمیایی به طور همزمان مورد استفاده قرار گرفته بود (N5) حاصل گردید. کلروفیل برگ به طور معنیداری تحت تأثیر روشهای مختلف کوددهی قرار گرفت. بیشترین میزان نیتروژن دانه (85/42 میلیگرم در گرم) و کمترین نسبت (N/S) در تیمار N5 به دست آمد. بیشترین درصد روغن در تیمار (N1) و (N2) بیشترین عملکرد روغن در تیمار (N5) حاصل گردید. در نهایت کاربرد کودهای آلی و بیولوژیک در کنار کود شیمیایی باعث بهبود عملکرد و کیفیت دانه کلزا گردید.
کمپوست,کود دامی,کود زیستی,روغن
https://agry.um.ac.ir/article_30108.html
https://agry.um.ac.ir/article_30108_278a5a2b80db48910d0124bf3febeb32.pdf
دانشگاه فردوسی مشهد
بوم شناسی کشاورزی
2008-7713
2423-4281
3
3
2011
09
23
بررسی عملکرد، اجزای عملکرد و کارایی مصرف نیتروژن در استفاده از کمپوست قارچ، کود بیولوژیک و اوره در گندم (Triticum aestivum L.)
309
319
FA
سید محمد
سیدی
0000-0002-3827-3878
rezvani@um.ac.ir
پرویز
رضوانی مقدم
0000-0002-3827-3878
rezvani@um.ac.ir
10.22067/jag.v3i3.13556
افزایش کارایی مصرف نیتروژن نقش مهمی در توسعه کشاورزی پایدار ایفا می کند. به منظور بررسی اثرات سطوح کمپوست قارچ و منابع مختلف نیتروژن بر عملکرد، اجزای عملکرد و کارایی مصرف نیتروژن در گندم (Triticum aestivum L.)، آزمایشی گلدانی در فضای آزاد، با 18 تیمار و در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار در دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد در سال 89-1388 اجرا شد. تیمارهای آزمایش ترکیبی از شش سطح کمپوست قارچ (صفر، 10، 20، 40، 80 و 160 تن در هکتار) و سه منبع نیتروژن (کود شیمیایی اوره (150کیلوگرم در هکتار)، کود بیولوژیک نیتروکسین (شامل ازتوباکتر و آزوسپیریلوم) و شاهد بودند. نتایج نشان داد که وزن خشک، ارتفاع گیاه، تعداد دانه در بوته، وزن دانه در بوته و وزن هزار دانه با افزایش سطوح کمپوست قارچ افزایش یافت. وزن دانه در بوته، تعداد دانه در بوته و وزن هزار دانه در تیمار 80 تن کود کمپوست قارچ در مقایسه با شاهد (بدون هیچگونه کودی) به ترتیب از یک افزایش 70/4، 98/2 و 56/1 برابری برخوردار بود، در حالیکه شاخص برداشت و کارایی مصرف نیتروژن با افزایش این سطوح کاهش یافت. همچنین نتایج آزمایش حاکی از اثرات معنی دار کود شیمیایی اوره و کود بیولوژیک نیتروکسین بر صفات ذکر شده بود. با این وجود نتایج آزمایش این نکته را مورد تأکید قرار داد که در شرایط نبود یا کمبود مواد آلی در خاک، نیتروکسین ممکن است کود بیولوژیک مناسبی جهت تولید گندم نباشد.
شاخص برداشت,کود آلی,کود بیولوژیک نیتروکسین,کود شیمیایی
https://agry.um.ac.ir/article_30136.html
https://agry.um.ac.ir/article_30136_5f75e1c89788a6b923304245795470c8.pdf
دانشگاه فردوسی مشهد
بوم شناسی کشاورزی
2008-7713
2423-4281
3
3
2011
09
23
بررسی تأثیر آزوسپیریلوم لیپوفروم بر ویژگیهای گیاهچه آفتابگردان (Helianthus annus L.) حاصل از بذر شرایط کمآبی در شرایط مزرعه
320
327
FA
حامد
هادی
دانشگاه آزاد اسلامی واحد ورامین، ایران
hamedhadi9@yahoo.com
نانسی
بابائی
دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن، رودهن، ایران
جهانفر
دانشیان
موسسه تحقیقات اصلاح و تهیه نهال و بذر، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، کرج، ایران
daneshian@areeo.ac.ir
محمد حسین
ارزانش
مرکز تحقیقات کشاورزی استان گلستان، گرگان، ایران
آیدین
حمیدی
مؤسسه تحقیقات ثبت و گواهی بذر و نهال کرج، ایران
10.22067/jag.v3i3.13557
ویژگیهای گیاهچه ارقام مختلف آفتابگردان (Helianthus annus L.) تحت تنش خشکی و تلقیح با باکتری آزوسپیریلوم لیپوفروم در آزمایشی در مزرعه آموزشی پژوهشی دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن در سال زراعی 68-1385 به صورت اسپلیت فاکتوریل در قالب طرح بلوک کامل تصادفی در سه تکرار ارزیابی شد. تیمارها شامل تنش کمآبی (بذرهای تولید شده در شرایط آبیاری گیاهان مادری پس از مقادیر 60 (آبیاری مطلوب)، 120 (تنش متوسط) و 180 (تنش شدید) میلیمتر تبخیر از تشت تبخیر کلاس A)، رقم (لاکومکا، مستر، فوریت، سور و آرماویروسکی) و تلقیح باکتری (آزوسپیریلوم لیپوفروم و شاهد) بودند. عامل باکتری در پلات اصلی قرار گرفت و بذرهای حاصل از شرایط تنش کمآبی و رقم به صورت فاکتوریل در داخل آن قرار گرفتند. نتایج نشان داد که باکتری آزوسپیریلوم زمان ظهور گیاهچه، شاخص قدرت گیاهچه، وزن خشک برگ، دمبرگ، ساقه و گیاهچه را به ترتیب 14، 44، 30، 31، 22 و 27 درصد نسبت به عدم تلقیح افزایش داد. ظهور اولیه گیاهچه بذرهای شرایط تنش متوسط 48 درصد بیش از شرایط آبیاری مطلوب بود. ظهور نهایی، سرعت ظهور، شاخص ظهور، وزن خشک و بنیه گیاهچه بذرهای حاصل از شرایط تنش شدید نسبت به آبیاری مطلوب کاهش یافت. تلقیح با باکتری ظهور گیاهچه بذرهای شرایط تنش متوسط را نه درصد افزایش داد. تلقیح بذرهای شرایط تنش متوسط و شدید با آزوسپیریلوم، سرعت ظهور، شاخص ظهور، وزن خشک و بنیه گیاهچه را افزایش داد. با به توجه تأثیر تنش کمآبی بر جوانهزنی و ظهور گیاهچه، تلقیح این بذرها با آزوسپیریلوم لیپوفروم، ظهور و بنیه گیاهچه بذرهای حاصل از شرایط تنش کمآبی را بهبود بخشید.
بنیه گیاهچه,ظهور گیاهچه,محرک رشد,وزن خشک گیاهچه
https://agry.um.ac.ir/article_30153.html
https://agry.um.ac.ir/article_30153_826dc1929bfdf5190b505923733d9e2a.pdf
دانشگاه فردوسی مشهد
بوم شناسی کشاورزی
2008-7713
2423-4281
3
3
2011
09
23
تأثیر قارچ اندوفیت Piriformospora indica بر برخی خصوصیات جو (Hordeum vulgare L.) در شرایط تنش خشکی
328
336
FA
مهدی
قبولی
گروه بیوتکنولوژی و بهنژادی گیاهی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
h_salekdeh@abrii.ac.ir
فرجاله
شهریاری
گروه بیوتکنولوژی و بهنژادی گیاهی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
مژگان
سپهری
گروه خاکشناسی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه صنعتی اصفهان، اصفهان، ایران
m.sepehri@shirazu.ac.ir
حسن
مرعشی
گروه بیوتکنولوژی و بهنژادی گیاهی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
قاسم
حسینی سالکده
پژوهشکده بیوتکنولوژی کشاورزی کرج، ایران
10.22067/jag.v3i3.13558
اندوفیتهای میکروبی که از مهمترین میکروارگانیسمهای خاک محسوب میشوند با ایجاد تغییرات ژنتیکی، فیزیولوژیکی و اکولوژیکی در گیاهان میزبان خود، عملکرد آنها را در واحد سطح افزایش میدهند و امکان توسعه کشت آنها در خاکهای شور، خشک یا اقلیمهایی با تنشهای غیر زیستی و زیستی را فراهم میآورند. قارچ اندوفیت Piriformospora indica دارای خاصیت برانگیختگی رشد گیاه و افزایش مقاومت آن به تنشهای محیطی از جمله خشکی، شوری و نیز بیماریهای گیاهی میباشد. این پژوهش به بررسی توان قارچ اندوفیت P. indica در بهبود رشد و افزایش مقاومت گیاه جو (Hordeum vulgare L.) به تنش خشکی میپردازد. بدین منظور، در سال 1389، آزمایش گلخانهای در گلخانه پژوهشکده بیوتکنولوژی اصفهان در قالب طرح کاملا تصادفی (آزمایش فاکتوریل) با دو فاکتور شامل دو سطح قارچ (تلقیح و عدم تلقیح) و سه سطح خشکی (ظرفیت زراعی (F.C.)، 50 درصد ظرفیت زراعی و 25 درصد ظرفیت زراعی) با چهار تکرار انجام گرفت. نتایج حاصله نشان داد که قارچ P. indica سبب افزایش زیست توده اندامهای هوایی و ریشه گیاهان تلقیح شده نسبت به گیاهان شاهد بود، بطوریکه وزن خشک اندام هوایی و ریشه در گیاهان تلقیح شده نسبت به شاهد به ترتیب 39 و 46 درصد افزایش نشان داد. همچنین در شرایط تنش محتوای نسبی آب گیاهان تلقیح شده بالاتر بود. علاوه بر فعالیت تحریک کنندگی رشد گیاه توسط قارچ نتایج حاکی از نقش موثر این قارچ در بهبود خصوصیات گیاه جو تجت شرایط تنش خشکی خصوصاً در سطح F.C.25 درصد دلالت دارد. با توجه به این نتایج و نیز امکان کشت این قارچ در محیط کشت مصنوعی و بدون حضور میزبان، به نظر میرسد که امکان استفاده از این قارچ به عنوان عامل محرک رشد گیاه در تولید کود بیولوژیک برای انواع گیاهان زراعی وجود دارد و این قارچ میتواند نقش مهمی در نیل به کشاورزی پایدار ایفاء نماید. همچنین با توجه به شرایط اقلیمی کشور ایران استفاده از این قارچ برای بهبود رشد و عملکرد گیاهانی نظیر جو، گندم و غیره تحت شرایط خشکی میتواند سودمند واقع شود.
تلقیح,تنشهای محیطی,قارچهای میکوریزی,کشاورزی پایدار
https://agry.um.ac.ir/article_30168.html
https://agry.um.ac.ir/article_30168_72bc648b4e0e4dabd68513caa981400a.pdf
دانشگاه فردوسی مشهد
بوم شناسی کشاورزی
2008-7713
2423-4281
3
3
2011
09
23
بررسی اثر کودهای بیولوژیک بر گره زایی و رشد سویا (Glycine max L.) تحت تنش کم آبی بذر
337
346
FA
معصومه
تاجیک خاوه
پردیس ابوریحان دانشگاه تهران، ایران
mtajik@ut.ac.ir
ایرج
اله دادی
پردیس ابوریحان دانشگاه تهران، تهران، ایران
alahdadi@ut.ac.ir
جهانفر
دانشیان
مؤسسه تحقیقات ثبت و گواهی بذر و نهال کرج، ایران
daneshian@areeo.ac.ir
امید
آرمند پیشه
دانشکده کشاورزی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
10.22067/jag.v3i3.13563
به منظور بررسی تأثیر کودهای بیولوژیک بر قدرت رویش بذرها حاصل از تنش کمآبی سویا (Glycine max L.) و ویژگی های مرتبط، آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با چهار تکرار در گلخانه تحقیقاتی پردیس ابوریحان دانشگاه تهران در سال 1386 اجرا گردید. تیمارهای آزمایشی شامل کود بیولوژیک (تلقیح بذرها با Bradyrhizobium japonicum، تلقیح توأم با B. japonicum و Pseudomonas fluorescens و تلقیح توأم با B. japonicum و Glomus mosseae)، رقم (ZaltaZalha و لاین Clark×Hobbit) و تنش کم آبی ]آبیاری پس از 50 (آبیاری مطلوب)، 100 (تنش متوسط) و 150 (تنش شدید) میلی متر تبخیر از تشتک تبخیر کلاس A در مزرعه گیاه مادری[ بودند. نتایج نشان داد که تنش کمآبی تأثیر منفی برکیفیت بذر داشت و موجب کاهش قابلیت ظهور گیاهچه، متوسط ظهور گیاهچه روزانه، وزن خشک ساقه، برگ و ریشه و تعداد گره شد. در مقایسه ارقام، رقم زالتازالها با وزن خشک ساقه و تعداد برگ بیشتر، رقم برتر بود. کاربرد کود بیولوژیک بر قطر ساقه، وزن خشک ساقه، برگ و ریشه و تعداد برگ و گره مؤثر بود و تلقیح توأم بذرها با برادی ریزوبیوم و گلوموس موجب افزایش صفات مذکور شد. همچنین کاربرد کود بیولوژیک در سطوح مختلف تنش کمآبی بر وزن خشک ساقه ارقام مؤثر بود و تلقیح توأم بذرها ارقام با برادی ریزوبیوم و گلوموس موجب افزایش وزن خشک ساقه شد.
قابلیت ظهور گیاهچه,کیفیت بذر,گلوموس موسه
https://agry.um.ac.ir/article_30219.html
https://agry.um.ac.ir/article_30219_c149ce9979500a0bf5a81998580aadde.pdf
دانشگاه فردوسی مشهد
بوم شناسی کشاورزی
2008-7713
2423-4281
3
3
2011
09
23
تنوع زیستی سوسکهای خانوادهی کارابیده در بومنظامهای زراعی شهرستان آزادشهر، استان گلستان
347
357
FA
مریم
رضایی نوده
afshari@gau.ac.ir
علی
افشاری
محسن
یزدانیان
غلامعلی
آساده
10.22067/jag.v3i3.13564
سوسکهای زمینی (خانوادهی کارابیده) با داشتن بیش از چهلهزار گونهی شناخته شده در دنیا، یکی از مهمترین شکارگرهای عمومیخوار در بومنظامهای کشاورزی به شمار میروند. به دلیل تغذیهی اغلب این سختبالپوشان از آفات کشاورزی و بذرهای علفهای هرز، در این مطالعه تلاش گردید تا تنوع زیستی آنها در بومنظامهای کشاورزی شهرستان آزادشهر در شرق استان گلستان مورد بررسی قرار گیرد. در این پژوهش که طی سالهای 1388 و 1389 انجام گرفت، با استفاده از تلههای گودالی جامعهی سوسکهای کارابیده در چند بومنظام زراعی مهم مورد ارزیابی قرار گرفت و تنوع زیستی آنها با استفاده از دو شاخص شانون- ویور و معکوس شاخص سیمپسون محاسبه گردید. سوسکهای این خانواده در مزارع منطقه از غنای گونهای بالایی برخوردار بودند و تعداد 24، 22، 18، 18 و 12 عدد گونه به ترتیب از مزارع کلزا (Brassica napus L.)، گندم (Triticum aestivum L.)، گوجهفرنگی (Solanum lycopersicum L.)، باقلا (Vicia faba L.) و سویا (Glycine max L.) جمعآوری و شناسایی شدند. گونههای غالب در این مزارع به ترتیب شاملHarpalus distinguendus (Duftschmid) ، Agonum dorsale (Pontoppidan)، Poecilus cupreus L. ، Agonum dorsale (Pontoppidan) و Harpalus rufipes (De Geer) بودند. در این مزارع، مقدار شاخص شانون- ویور به ترتیب 16/2، 57/2، 81/1، 22/2 و 2 و مقدار شاخص سیمپسون به ترتیب 93/4، 09/10، 21/4، 16/6 و 12/6 محاسبه شد. بیشترین (85/0±1/7) و کمترین (12/0±45/0) میانگین تعداد سوسکها در هر تله به ترتیب در حاشیهی مزارع کلزا و حاشیهی مزارع سویا مشاهده گردید.
جامعه,حفاظت,سوسکهای زمینی,شانون- ویور,غنای گونهای
https://agry.um.ac.ir/article_30242.html
https://agry.um.ac.ir/article_30242_c402ecbb1b1ac0f19398d9d2f1fedf57.pdf
دانشگاه فردوسی مشهد
بوم شناسی کشاورزی
2008-7713
2423-4281
3
3
2011
09
23
اثر افزایش غلظت دی اکسید کربن بر شاخص های رشدکنجد Sesamum indicum L.)) و تاج خروس Amaranthus retroflexus L.)) و قدرت رقابت آنها
358
370
FA
مرتضی
گلدانی
گروه زراعت، دانشکده کشاورزی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
goldani@um.ac.ir
مهدی
نصیری محلاتی
0000-0003-0357-1733
گروه زراعت، دانشکده کشاورزی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
mnassiri@um.ac.ir
محمود
شور
گروه علوم باغبانی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
shoor@um.ac.ir
10.22067/jag.v3i3.13565
دی اکسید کربن یکی از مهمترین نهادههای لازم برای رشد گیاهان زراعی محسوب میشود. این بررسی به منظور تأثیر غلظتهای مختلف دی اکسید کربن بر برخی صفات مورفولوژیکی و فیزیولوژیکی کنجد (Sesamum indicum L.) و تاج خروس (Amaranthus retroflexus L.) در شرایط گلخانه در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با دو فاکتور و سه تکرار در جعبههایی به طول 50، عرض30 و ارتفاع30 سانتی متر انجام شد. فاکتور اول شامل غلظتهای مختلف دی اکسید کربن (365، 520 و 750 قسمت در میلیون) و فاکتور دوم رقابت درون گونهای و بین گونهای بود که برای هرکدام از گیاهان کنجد و تاج خروس به طور جداگانه انجام شد. نتایج نشان داد که با ازدیاد غلظت دی اکسید کربن ارتفاع، تعداد میانگره، طول میانگره و وزن خشک ساقه اصلی کنجد افزایش و برای تاج خروس کاهش یافت. تعداد و طول شاخههای جانبی و وزن خشک آنها تحت تأثیر معنیدار غلظتهای مختلف دی اکسید کربن قرار گرفت، به طوری که افزایش غلظت دی اکسید کربن تأثیر مثبت بر گیاه کنجد و اثر منفی بر تاج خروس داشت. با افزایش غلظت دی اکسید کربن اثر مثبت بر عملکرد دانه کنجد و اثر منفی بر عملکرد دانه تاج خروس داشت. در کنجد اثر رقابت معنیدار بود و رقابت بین گونهای برتری داشت. اثر غلظتهای مختلف دی اکسید کربن بر میزان فتوسنتز و تعرق در کنجد و تاج خروس معنیدار بود. همچنین ازدیاد غلظت دی اکسید کربن منجر به افزایش میزان فتوسنتز و تعرق در کنجد و کاهش آنها در تاج خروس شد. صفات ریشه از جمله سطح، مجموع طول و وزن خشک ریشه در گیاه کنجد تحت تأثیر معنی دار غلظتهای مختلف دی اکسید کربن قرار گرفت، به طوری که با ازدیاد غلظت دی اکسید کربن افزایش نشان دادند، ولی در گیاه تاج خروس سطح، متوسط قطر، مجموع طول و وزن خشک ریشه با افزایش غلظت دی اکسید کربن کاهش نشان داد. نسبت ریشه به اندام هوایی تحت تأثیر معنیدار غلظتهای مختلف دی اکسید کربن بود. این نسبت با ازدیاد غلظت دی اکسید کربن در گیاه کنجد و در گیاه تاج خروس افزایش داد. به طور کلی، نتایج نشان داد که افزایش غلظت دی اکسید کربن در کنجد به عنوان یک گیاه سه کربنه و گرمادوست، باعث برتری از نظر رشد و تولید خواهد شد و در تاج خروس افزایش غلظت دی اکسید کربن تأثیری برتولید آن نداشت، ولی درجه حرارت بالای ناشی از افزایش غلظت دی اکسید کربن باعث کوتاهی طول دوره رشد و کاهش سرعت رشد و تولید میشود.
رقابت بین گونهای,رقابت درون گونهای,علف هرز,گیاه زراعی
https://agry.um.ac.ir/article_30292.html
https://agry.um.ac.ir/article_30292_20edf093b40ad78e3c27523d452c9bdd.pdf
دانشگاه فردوسی مشهد
بوم شناسی کشاورزی
2008-7713
2423-4281
3
3
2011
09
23
بررسی اثر تنش یخ زدگی بر میزان نشت الکترولیت ها در گیاه دارویی و صنعتی موسیر (.Alliumm altissimum Regel) تحت شرایط کنترل شده
371
382
FA
شهرام
رضوان بیدختی
گروه زراعت، دانشکده کشاورزی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
s.rezvan@damghaniau.ac.ir
احمد
نظامی
گروه زراعت، دانشکده کشاورزی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
nezami@um.ac.ir
محمد
کافی
گروه زراعت، دانشکده کشاورزی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
m.kafi@um.ac.ir
حمید رضا
خزاعی
گروه زراعت، دانشکده کشاورزی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
h.khazaie@um.ac.ir
10.22067/jag.v3i3.13567
این مطالعه با هدف بررسی اثر تنش یخ زدگی بر نشت الکترولیت های سه اکوتیپ موسیر (.Alliumm altissimum Regel) (شیروان، کلات و تندوره) در شرایط کنترل شده در آزمایشگاه فیزیولوژی گیاهان زراعی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد در پاییز سال 1388 به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار انجام شد. به منظور ایجاد خوسرمایی، گیاهان در محیط طبیعی رشد یافتند و سپس در دو مرحله سبز شدن و گیاهچه ای در فریزر ترموگرادیان در معرض شش دمای یخ زدگی (صفر، 4-، 8-، 12-، 16- و 20- درجه سانتی گراد) قرار داده شدند. میزان پایداری غشاء سلولی با استفاده از شاخص نشت الکترولیتها مورد ارزیابی قرار گرفت و دمای کشنده برای 50 درصد نمونهها (LT50el) بر اساس آن تعیین گردید. نتایج نشان داد که درصد نشت الکترولیتها و LT50elبطور معنیداری تحت تأثیر تیمارهای آزمایشی قرار گرفتند. در تمامی اکوتیپ های مورد مطالعه با کاهش دما درصد نشت الکترولیت ها از برگ، پیاز و ریشه بطور معنی داری افزایش یافت. اندام ریشه و برگ در مرحله سبز شدن در تمامی تیمارهای یخ زدگی، به ترتیب بیشترین و کمترین درصد نشت الکترولیت ها را نشان دادند. ریشه های اکوتیپ شیروان دارای بیشترین درصد نشت الکترولیت ها در هر دو مرحله رشدی (مرحله سبز شدن و گیاهچه ای) بودند. اندام های ریشه و برگ در اکوتیپ شیروان در مقایسه با اکوتیپهای کلات و تندوره کمترین تحمل را نسبت به دماهای یخ زدگی نشان دادند. اکوتیپ های کلات و تندوره کمترین و اکوتیپ شیروان بیشترین مقدار LT50el را نشان دادند. ریشه اکوتیپ شیروان در مرحله گیاهچه-ای بیشترین میزان LT50el را داشت و حساسیت بیشتری به دماهای یخ زدگی نسبت به اندام برگ و پیاز نشان داد. در بین سه اکوتیپ مورد مطالعه، اکوتیپهای کلات و تندوره از کمترین درصد نشت الکترولیتها، کمترین LT50el و بیشترین مقاومت نسبت به تنش یخ زدگی برخوردار بودند.
اکوتیپ,دمای کشنده 50 درصد,مرحله رشد
https://agry.um.ac.ir/article_30330.html
https://agry.um.ac.ir/article_30330_28eae4848e8e94fe6bb3d9909f66fcb7.pdf
دانشگاه فردوسی مشهد
بوم شناسی کشاورزی
2008-7713
2423-4281
3
3
2011
09
23
اثر تنش خشکی و مصرف انواع کود آلی و معدنی و بقایای آنها بر عملکرد و اجزای عملکرد بابونه آلمانی (Matricaria chamomilla L.)
383
395
FA
احمد
احمدیان
گروه تولیدات گیاهی مجتمع آموزش عالی تربت حیدریه، ایران
a.ahmadian@torbath.ac.ir
احمد
قنبری
0009-0008-4698-1963
دانشکده کشاورزی، دانشگاه زابل
ghanbari@uoz.ac.ir
براتعلی
سیاه سر
دانشکده کشاورزی، دانشگاه زابل
10.22067/jag.v3i3.13568
مدیریت مصرف انواع کودهای شیمیایی و آلی و بقایای آنها در خاک از لحاظ تأثیرات زیست محیطی و عملکرد گیاهان به ویژه در مناطق خشک و نیمه خشک نظیر ایران حائز اهمیت می باشد. به منظور بررسی اثرات تنش خشکی و مصرف انواع کودهای شیمیایی، دامی و کمپوست و بقایای آنها بر میزان رشد، عملکرد گل، عملکرد اسانس، عملکرد کامازولن و اجزای عملکرد گیاه دارویی بابونه آلمانی (Matricaria chamomilla L.)، این آزمایش به صورت کرت های خرد شده در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه زابل در دو سال زراعی 87-1386 و 88-1387 اجرا گردید. تیمارهای خشکی بصورت 50، 70 و 90 درصد ظرفیت زراعی مزرعه به عنوان عامل اصلی و انواع کود شامل شاهد (بدون مصرف کود)، کود شیمیایی، کود دامی (25 تن در هکتار) و کمپوست حاصل از زباله شهری (25 تن در هکتار) که در سال اول در مزرعه بابونه استفاده شده بود، به عنوان عامل فرعی در نظر گرفته شدند. نتایج نشان داد تنش خشکی در حد 50 درصد ظرفیت زراعی عملکرد گل در بابونه را نسبت به شاهد در هر دو سال کاهش داد. تنش ملایم خشکی سبب افزایش عملکرد اسانس و عملکرد کامازولن شد، در حالی که تنش شدید این صفات را کاهش داد. کود شیمیایی در سال اول بالاترین عملکرد و اسانس را تولید نمود که در سال دوم تفاوت معنی داری با تیمار شاهد نداشت. همچنین بقایای کودهای دامی و کمپوست در سال دوم بطور معنی داری باعث افزایش عملکرد گل، اسانس و کامازولن نسبت به بقایای کود شیمیایی و شاهد گردید. بطور کلی کودهای دامی و کمپوست در شرایط تنش خشکی در سال اول و در تمام شرایط رطوبتی در سال دوم عملکرد گل، اسانس و کامازولن مطلوبی ایجاد نموده که کاربرد آن ها در راستای اهداف کشاورزی ارگانیک و پایدار قابل توصیه می باشد.
اسانس,کامازولن,کمپوست,کود دامی
https://agry.um.ac.ir/article_30370.html
https://agry.um.ac.ir/article_30370_abfd9dea4042ac6227c89cf3e3e328ab.pdf
دانشگاه فردوسی مشهد
بوم شناسی کشاورزی
2008-7713
2423-4281
3
3
2011
09
23
مطالعه پایداری در کشت بوم های زعفران (Crocus sativus L.) شهرستان های بیرجند و قاین
396
405
FA
زهرا
حاتمی سردشتی
گروه زراعت و اصلاح نباتات، دانشکده کشاورزی، دانشگاه بیرجند، بیرجند، ایران.
zahra.hatamy@yahoo.com
مجید
جامی الاحمدی
گروه زراعت و اصلاح نباتات، دانشکده کشاورزی، دانشگاه بیرجند، بیرجند، ایران.
mjamialahmadi@birjand.ac.ir
عبدالمجید
مهدوی دامغانی
پژوهشکده علوم محیطی، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران
mmd323@yahoo.com
محمدعلی
بهدانی
گروه زراعت و اصلاح نباتات، دانشکده کشاورزی، دانشگاه بیرجند، بیرجند، ایران.
mabehdani@birjand.ac.ir
10.22067/jag.v3i3.13569
این تحقیق در مقیاس منطقه ای و در شهرستان های بیرجند و قاین در استان خراسان جنوبی به منظور تدوین شاخصی برای کمّی کردن میزان پایداری بوم شناختی نظام کشاورزی زعفران (Crocus sativus L.)، در سال 1388 انجام شد. اطلاعات مربوط به این نظام کشاورزی شامل سنجه های اجتماعی- اقتصادی، تولید محصولات زراعی، دام، کود و مواد شیمیایی، آب و آبیاری، شخم و مکانیزاسیون و مدیریت علف های هرز با استفاده از پرسش نامه جمع آوری شد و مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج شاخص پایداری بیانگر این مطلب است که کشتبوم های مورد مطالعه در وضعیت مطلوبی از نظر پایداری قرار ندارند. فقط حدود 18/9 درصد از کشاورزان مورد مطالعه به امتیازی مساوی یا بیش از 50 (از 100 امتیاز شاخص پایداری) دست یافته اند. بیشترین امتیاز به دست آمده در میانکشتبوم های مورد مطالعه معادل 12/55 بود. میانگین امتیاز شاخص پایداری در این نظام در کل منطقۀ مورد مطالعه 46/39 و مقدار آن برای بیرجند و قاین به ترتیب 2/37 و 09/45 به دست آمد. در میان گروه سنجه های مورد مطالعه در این تحقیق کمترین درصد امتیاز کسب شده متعلق به گروه های شخم و مکانیزاسیون و آب و آبیاری به ترتیب با 31/28 و 01/30 درصد از کل امتیاز سنجه بود. نتایج رگرسیون گام به گام نشان داد که مهم ترین عوامل تعیین کنندۀ شاخص پایداری این نظام زراعی، وجود دام، آبیاری تابستانه، دسترسی به مروجین کشاورزی، دسترسی به بیمه، وام و اعتبارات بانکی، یکبار شخم، دسترسی به نهاده های کشاورزی، درآمد ناخالص از محصول زعفران، وسعت مزرعۀ زعفران، سایر درآمدها و میزان مصرف آب بوده است. ضرایب به دست آمده از رگرسیون گام به گام برای عوامل ذکر شده به ترتیب 42/3، 99/2، 54/2، 146/2، 36/1، 29/1، 0049/0، 00031/0، 00000042/0 و 0005/0- بود.
سنجه,شاخص پایداری,کشاورزی پایدار
https://agry.um.ac.ir/article_30420.html
https://agry.um.ac.ir/article_30420_ad65beae21b2deb6f58b18af3609854b.pdf
دانشگاه فردوسی مشهد
بوم شناسی کشاورزی
2008-7713
2423-4281
3
3
2011
09
23
چکیده های انگلیسی جلد 3 شماره 3
406
417
FA
نشریه
بوم شناسی
-
agroecology@um.ac.ir
10.22067/jag.v3i3.46296
-
-
https://agry.um.ac.ir/article_30452.html
https://agry.um.ac.ir/article_30452_963501dfe06ec26e05a18b4604107c1e.pdf